به نامش قصه آغاز کنم
قصه ی بودن نبودن هایم. آمدن از پس نگاه شاهزاده
خلاصه می کنم تمام زندگیم در یادداشت هایم
و خلاصه می کنم تمام یادداشت هایم در این جمله؛
اخرجوا مخارج الخروج للخوارج
Being the story in his name
the story of an absence
coming from the sight of a prince
I summarize all my life into my notes
then
summarize all my notes into:
Leave the base of leaving into the lefts
من می مانم و می نویسم تا به انتهای خود رسم
نغمه اش شیرین
تیشه ام شیدا
پینه ی دستان
آتش چشمان
ترک تو
محتاج توست
Leaving you
Needs you
داشته هایم
همه پوچ
همه هیچ
همه بیرنگ
همه بی جان
گم می شوم
در لابه لای
دفترهای دلم
.
گم می شوی
و
چه صادقانه دل می دهی
به گمشده های دلم
دستم بگیر
گرچه سایه ای بیش نیستم
دوباره می زنیم و من نمی فهمم
دوباره می رویم و من نمی فهمم
در شب چراغ مروارید چشمهامان
دوباره می شویم و من نمی فهمم
هروئین من تویی
که بود که آن شب زمزمه کنان در گوشم خواند و رفت؟