Tag Archives: Poetry

Coming Soon at shavandi.com

Flash

این همه خراش که آدما به جا می ذارن، کی میاد و مرهمی رو اون زخما می ذاره؟ اصلا قراره این زخما خوب بشن؟ گرمای این روزها بی رحم است می سوزاند و می خشکاند دل گرم نگاه گرمت نداستم که به آتش می کشد چیزی جز خاکستر بر من باقی نمی گذارد گذشته است […]

Look

بنگر به برهنگی تن من بنگر با چشمان حریصت بنگر بنگر تا ببینی تمام آرزویت را در پی چه هستی؟ در پس این تن سنگی چه می خواهی؟ چیزی نیست باور کن چیز جز سنگ و چوب در پس این لباس های رنگی نیست خوب نگاه کن به آرزوهایت بنکر چه می بینی در این […]

I’m Not

امشب نیستم نیستم تا بگویم نیستی تا بشنوی خسته و پریشان حال نیستم سرگشته ی دردهایم نیستم نیستم نیستند دردهایی که حتی حسشان کنم وای چه بر سرم آمده است که این شدم اینی که آن نیست من آن نیستم که دیده بودم من آن نیستم من من خودم را می خواهم من پریشان حالی […]

A Will

زنده ها، چیزی از دنیای شما مرا به خود جذب نکرد کنون عزم سفر دارم سفری به انتهای خود بدانید و آگاه باشید در پس زندگی سایه ای سیاه همیشه مرا دنبال می کرد. سایه ای که هیچ وقت مرا تنها نگذاشت می روم، شاید از شر این سایه خلاص شوم تمام دنیای شما را […]

Alas

برو ساده به گذشته هایی که برتو گذشت نیا بر جسدهای پس سر نگاه مکن ساده قدم بگذار مرده هایی بیش از تو باقی نماند ساخته هایت همه بی رنگ همه بی روح مرده است تمام رنگ های آبی جنازه ایست تمام سفیدها قلم بر دست مگیر تمامش سفیدیست سیاه سیاهی غرق در روشنی نوری […]